بازی های مامان بزرگ | لی لی حوضک و اتل متل
بازی های مامان بزرگ | لی لی حوضک و اتل متل

از وقتی خیلی کوچولو! بودم یادم هست که مامان بزرگ توی حیاط خونه کنار در ورودی روی پله ها می نشست، دستهام رو می گرفت و لی لی لی لی حوضک بازی می کرد. یک بازی خیلی دوست داشتنی برای اون موقعها که اصلاً تکرار هر روزه اش خستم نمی کرد. جالب این بود که مامان بزرگ این کارها رو با هدف آموزش انجام نمیداد و فقط قصد سرگرم کردن من رو داشت، اون با عشق میخوند و با یه دنیا تجربه خاطراتش رو هم برام تعریف میکرد.

حالا بعد از اون همه سال و زمانی که مثلاً دیگه بزرگ شدم و خودم کوچولودار شدم، نمی دونم چرا به ذهنم هم نمیرسه که اون بازی های شیرین رو برای بچه ها انجام بدم! انگار ما وقتی بزرگ میشیم باید با بچه ها بشینیم و پویا نگاه کنیم یا خیلی هنر کنیم، توپ بازی کنیم. دیگه خبری از اون بازی ها نیست.

جالبه که متخصصان، امروزه میگن قصه ها و بازیهای مادربزرگ ها باید ثبت و ضبط بشن، چون اونها مثل یک گوهر گرانبها هستند که در اثر صیقل زمان ساخته و پرداخته شدند. زواید اونها حذف و با زمان منطبق شدند و کاملاً پاسخ نیازهای کودک رو میدن و جالب تر اینکه چه بیننده بازی باشی، چه شنونده و حتی چه کودک باشی و چه بزرگسال از انجام اون لذت میبری!

توی این مطلب می خوام خیلی کوتاه علاوه بر معرفی دو تا از بازی های کودکی به فواید و محسنات اونها هم اشاره کنم. امیداوارم براتون مفید باشه.

لی لی حوضک

توی این بازی مادربزرگ یا هر بزرگتر دیگه ای دست کودک رو میگیره و با انگشت اشاره ی اون یکی دستش، کف دست کودک رو قلقلک میده و بعد میخونه:

“لی لی، لی لی حوضک، جوجوئه اومد آب بخوره، افتاد تو حوضک” بعد شروع میکرد به جمع کردن دونه دونه انگشتای دست. از انگشت کوچییکه شروع میشد و با هر کدوم این شعر خونده میشد:

انگشت کوچیک جمع میشد: “این درش آورد” ، انگشت بعدی جمع میشه: “این شُستِش”، انگشت بعدی جمع میشه: “این پُختِش”، انگشت اشاره جمع میشه: “کی خوردش؟” بعد انگش شست رو میگرفتن و تکون میدادن و میگفتن “مَنِ مَنِ کله گنده، مَنِ مَنِ کله گنده، …”

این بازی با شعرهای دیگه ای هم خونده میشد که البته الآن بعضیاشون را میگیم خشنه، نباید خونده بشه!! چند تا از شعرها اینها بودند:

“این گفت: بریم دزدی، این گفت: چی بدزدیم، این گفت: تشت طلا رو، این گفت: جواب خدا رو کی میده، این گفت: مَنِ مَنِ کله گنده، مَنِ مَنِ کله گنده، …”

یا این شعر؛

“این کوچول موچوله، این داداشِ (آبجیِ) کوچوله، این مامان کوچوله، این بابای کوچوله، دوستشون داری؟ بله، بله، یه دنیا، بله، بله، یه دنیا، …”

این بازی جدای از اینکه کودک رو با ریتم و قافیه و وزن آشنا میکنه، رابطه عاطفی خوبی بین فرد بازی کننده و کودک برقرار میکرد. تحریک حس لامسه ی کودک، بیان کردن نکات اجتماعی و آموزش ریاضی همه توی دل این بازی نهفته است. کودک یاد میگیره برای شمارش مثل اجداد خودش از انگشتاش استفاده کنه.

کودک برای یادگیری این موضوع اول باید یاد بگیره که انگشتانش رو به نوبت و هر کدوم رو به یک عدد مناسب نشون بده. مدت ها طول میکشه تا کودک این ترتیب و تطبیق رو یاد بگیره و چه چیزی زیباتر و پرانگیزه تر از یک کلام آهنگین دوست داشتنی که اون رو ترغیب به این کار میکنه؟!

اتل متل توتوله بازی

اتل متل توتوله

اتل متل توتوله

این بازی از اون بازی هایی بود که وقتی بزرگ شدیم متوجه ابهامات فراوان اون شدیم! مثلاً وقتی یه گاو شیر نداره چی جوری شیرش رو میبردند هندستون و ….!

اول بگم که این بازی مال یک مقدار بزرگترهاست! اما توی این بازی هم دقیقاً همون اتفاق می افته. به نوبت روی هر پا زده میشه و یک کلام آهنگین در کنارش خونده میشه تا بازی به پایان برسه. این بازی ادامه پیدا میکنه تا آخرین پایی که جمع نشده باقی بمونه و اون پا برنده میشه! چون در این بازی نوعی قوانین برد و باخت وجود داره و روابط اجتماعی به هدف های بازی اضافه میشه بهتر هست که توی سنین بالاتر انجام بشه.

در این بازی هم مثل بازی قبلی شمارش و ترتیب وجود داره که از مفاهیم پایه ی ریاضی هستند و بدون اینکه کودک متوجه بشه، به اون آموزش داده میشه.

اگر با همین ترتیبی که گفته شد سایر بازی های مامان بزرگها رو بررسی کنید پی به یک مفاهیم و هدفهای ناب در بازی ها می برید که شاید طراحی بازی هایی با این اهداف الآن یک مقدار برامون سخت باشه. البته همیشه یادتون باشه که مبادا با تفکر آموزش این بازی ها رو تبدیل به کلاس آموزشی کنید که بزرگترین اشتباهی هست که اکثر والدین بعد از یادگیری اهداف بازی ها انجام میدن. اجازه بدید کودک با خلاقیت خودش اهداف بازی ها رو کشف کنه و به چیزهایی برسه که شاید به ذهن شما خطور هم نکنه!

اگر کسی بازی های دیگه ای از بچگی یادش هست، توی کامنت ها بگه تا همه روی اونها فکر کنیم.

نظرات

دیدگاه خود را ارسال نمایید