خیلی از ما برای داشتن یک خانواده خوب و شاد، فکر می کنیم که باید تا حد امکان دیگران را شبیه خود یا به بیان دقیق تر، شبیه خواسته های خود کنیم. یعنی همسر و فرزندان ما شبیه ایده آل هایی که در ذهن ما می گذرد؛ باشند. از این بگذریم که خود ما در اکثر اوقات به این ایده آل ها نزدیک هم نشده ایم؛ اما توقع آن را از اطرافیان خود داریم!
یکی از کسانی که سالهاست در امر “توانمندسازی والدین” مشغول به فعالیت است؛ یک مصاحبه رادیویی داشت. در این مصاحبه از او پرسیدند: «اگر می توانستید به عقب برگردید و زندگی خانوادگی خود را دوباره آغاز کنید، دلتان می خواست چه کاری را طور دیگری انجام می دادید؟» بدون مکث پاسخ داد: «ای کاش در آن سال های اولیه سعی نمی کردم خانواده ام را تبدیل به کسانی کنم که نمی توانستند باشند. اگر دوباره چنین شانسی به دست می آوردم، آن ها را همان طور که بودند می پذیرفتم. به جای آنکه ببینم چقدر با دیدگاه کمال طلبانه و غیرموجه من مطابقت دارند، وقت می گذاشتم تا آنها را در ویژگی های مثبت و نقاط قدرتشان تشویق کنم.»
هدیه ای به نام پذیرفتن دیگران
یکی از بزرگ ترین هدیه هایی که می توانیم به اعضای خانواده خود بدهیم، پذیرفتن است. اگر افراد باور نداشته باشند که مورد پذیرش هستند به سختی باور می کنند که دوستشان دارید. قطعاً تمام ما زمان هایی را در زندگی خانوادگی مان به یاد می آوریم که دیگران را نمی پذیرفتیم، زمانی هایی که می خواستیم همه را عوض کنیم، غیر از خودمان! در مورد بچه ها نیز به کرّات این موضوع اتفاق می افتد. مثلاً شاید شما دوست داشته اید پسرتان همانند دختر شما درسخوان باشد یا دخترتان مثل پسر شما به ورزش اهمیت بدهد و یا حتی همسرتان قدری . . . . ! اما باید بدانید که داشتن کسی که از خصوصیات رفتاری او خوشتان نمی آید بسیار ملال آور خواهد بود؛ زیرا شما به دنبال این هستید که او شخص دیگری باشد. مشکل اینجاست که وقتی شما سعی می کنید به این صورت کسی را عوض کنید، آن شخص را همان طوری که هست از دست داده اید و در واقع از خوصیات مثبت او نیز بهره نبرده اید.
برای مدتی کوتاه این کار را امتحان کنید. قدر استعدادهای فردی و شخصیتی اعضای خانواده تان را بدانید و این را به آنها بگویید. این کار یعنی اول از همه خود شما باید تغییر کنید. از این پس به جای اینکه روی نکات و نقاط منفی دیگران دست بگذارید؛ روی نقاط مثبت شان تأکید کنید، چون معمولاً نمی شود کسی را تغییر داد، اما خودمان که باید بتوانیم تغییر کنیم. یک نکته ی جذاب در مورد تغییر دادن خود در یک خانواده که اعضای آن ارتباط تنگاتنگی با هم دارند این است که وقتی این تغییر پویا باشد، بیشتر اوقات دیگر اعضای خانواده را نیز تغییر می دهد.
شاید شما هم دیده باشید که در خانواده هایی این شرایط صدق نمی کند و همه مطابق با خواسته پدر، مادر یا طبق رسم زمانه امروز! فرزند تغییر می کنند اما این خانواده ها معمولاً میزان شادمانی کمتری نسبت به سایر خانواده ها دارند و در اغلب اوقات افراد تحت سلطه فقط شرایط را تحمل می کنند چرا که می دانند در صورت عدم تحمل شاید اتفاقات بدتری در انتظارشان باشد. من بارها با خانواده هایی برخورده ام که بیش از ۴۰ سال با هم زندگی کرده اند ولی در آن خانواده؛ همه پدر را فقط تحمل کرده اند! البته امروز که شرایط تغییر کرده و با کوچکترین نابسمانی دو طرف تصمیم به جدایی می گیرند. شاید گیر و ایراد کار در همین یک نکته باشد؛ پذیرفتن دیگران آنگونه که هستند!
پذیرفتن چه چیزی نیست!
پذیرفتن، به معنای نادیده گرفتن رفتار و کلام نامناسب نیست و اینکه امیدمان را برای تغییرهای مثبت در عضو دیگر خانواده از دست بدهیم، نیست. پذیرفتن، این نیست که از این بعد هر نابسمانی و کج رفتاری در خانواده را تحت هر شرایطی بپذیریم، بلکه زمانی که رفتاری مثبت می بینید باید آن را تقویت و تشویق کنید و از این طریق سعی در تأثیرگذاری روی سایر رفتارها داشته باشید.
یادتان باشد زمانی که شما فردی را مداوم تشویق و تأیید می کنید، راحت تر رفتارهای غلطی که به او گوشزد می کنید را می پذیرد تا فردی که مدام از شما تحقیر و توهین و عدم تأیید گرفته است.
برای تأیید و تشویق دیگران نیز هیچ چیز را دست کم نگیرید، قرار نیست اتفاق های بزرگی بیافتد تا شما دیگران را تشویق کنید. مسائل روزمره که خیلی ساده از کنارشان رد می شویم، قدرتی شگفت آور دارند. همین که شما لباسی را که همسر یا فرزندتان پوشیده؛ تأیید می کنید و می گویید: «خیلی بهت می یاد» یا در مورد غذایی که پخته می گویید: «غذایی که پختی عالی بود» این باعث می شود دیگران با پذیرش از طرف شما مواجه شوند و احساس خاص بودن کنند و همین موضوع اعتماد به نفسی زایدالوصف در آن ها ایجاد کند.
قدرت بی اندازه کلمات
برخلاف آنچه که یاد گرفته ایم، «حرف به هیچ وجه باد هوا نیست!» و اگر قرار بود یکی از درس های زندگی مان را خیلی زودتر یاد می گرفتیم، شاید این جمله بود که حرف ها به هیچ وجه باد هوا نیستند که خیلی ساده از این طرف بیایند و از آن طرف نابود شوند! بسیار با افرادی برخورده ام که پس از سال ها، هنوز بار حرف هایی را به دوش می کشند و آزارشان می دهد که شاید فرد گوینده اصلاً فکر آن را هم نکند که روزی چنین حرف هایی زده است!
فردی را می شناختم که چند وقت پیش قصد جدایی از همسر خود را داشت و یکی از مواردی که ادامه زندگی را برایشان سخت می کرد، حرف هایی بود که در حین ناراحتی و دعوا به هم گفته بودند، چه برسد به افرادی که به صورت روزمره و مدام در حال زدن حرف هایی هستند که طرف مقابلشان را آزار می دهد.
اگر روزی خانواده ای را دیدید که رابطه ی میان آن ها مستحکم است – چه پولدار یا فقیر، چه ناتنی یا تنی، چه پدر و مادر در یک خانه و یا از هم جدا شده بودند، چه تعداد بچه ها یکی باشد یا بیشتر – احتمالاً یک دستورالعمل واحد را برای رابطه محکم آن ها پیدا خواهید کرد: قدرت تشویق.
احتمالاً اگر با برنامه ریزی عصبی- کلامی (NLP) قدری آشنا باشید می دانید که یکی از مهم ترین موارد در این رویکرد ارتباطی؛ دانستن قدرت کلام و کلمات است. در برنامه ریزی عصبی- کلامی، فرد را به واسطه جملات و کلماتی که درباره خود به کار می برد؛ تغییر می دهند و به شما می آموزند که در ارتباط با دیگران نیز قدرت جملات و کلمات مثبت را به هیچ عنوان نادیده نگیرید و این موضوع فارغ از بررسی سایر مدعیات این رویکرد ارتباطی واقعاً درست است. (بررسی دقیق برنامه ریزی عصبی- کلامی زمان و مکان دیگری را می طلبد، چرا که به تجربه و تحقیقات علمی ثابت شده تمامی نسخه ها و مدعیات آنها قابل اجرا و کاربردی نیستند.)
اگر بخواهید بهترین را به زندگی فرزندان و همسر خود بیاورید، باید به قدرت تشویق کردن پی ببرید. البته تشویقی که هرگز نباید غیرصادقانه باشد و باید در مورد کارهای کوچک نیز به کار برده شود.
تأیید و تصدیق کردن باید به رفتار و منش شما تبدیل شود. گاهی خانواده هایی را دیده ام که با کلمه های انتقادی و مخرب به تدریج نابود می شوند. شوهرانی را دیده ام که همسران خود را تحقیر می کنند و در جمع اضافه وزنشان یا عقل و تدبیر آن ها را به سخره می گیرند و در مقابل زنانی که دستاوردهای یک عمر شوهران خود را مقابل دوستان آنها به افتضاح می کشند. والدینی که اعتماد به نفسِ ظریفی که در کودکان شکل گرفته را از بین می برند و با جملاتی مثل «این مزاحم از کجا اومد؟»، «نکنه باز می خوای خرابکاری کنی؟» و . . . آن ها را آزار می دهند و البته پس از مدتی قدرت کلام خود را در مقابل فرزندانشان از بین می برند.
یک نکته در باب تشویق
ما همیشه نمی توانیم خانواده های خود را تشویق و تحسین کنیم و این امری بدیهی است. گاهی وقت ها مجبوریم رو در روی کسی بایستیم و به او بگوییم که کاری که انجام داده پذیرفتنی نیست و نباید آن را تکرار کند. گاهی اوقت زن و شوهرها مجبورند حرف های سختی به هم بزنند و البته والدین در این هنگام باید برای خدشه دار شدن محبوبیت خود آماده باشند. اما وقتی که مجبوریم حرف های مشکلی بزنیم، شنیدن این حرف ها از زبان کسی که بیشتر وقت ها به راحتی از ما تعریف کرده و در گذشته ما را مورد تصدیق قرار داده، آسان تر و تأثیرگذارتر خواهد بود. یادتان باشد حتی در هنگام ناراحتی نیز باید کلمات درست و مودبانه از زبان شما خارج شود، نه مواردی که خود شما هم بعداً از گفتن آنها پشیمان شوید.
قانونی ساده در تشویق
ماحصل بحث اگر قرار باشد یک قانون ساده باشد، می توان آن را اینگونه گفت: «حواستان باشد و مچ بچه ها را وقتی بگیرید که کار درستی انجام می دهند.» وقتی متوجه کار درستی باشید که افراد انجام می دهند می توانید موقعیتی را برای تشویق کردن آن ها بیابید، حتی اگر کار آسانی نباشد.
هر چه درباره تشویق و تأیید دیگران گفته شد را بیاموزید اما یادتان باشد، این کار نباید در دیگران ایجاد توقع بکند و آن را وظیفه شما تلقی کنند. سعی کنید با روش های مختلف ارزش این کار را نزد دیگران حفظ کنید. اما تحت هر شرایطی خودتان در کاری که می کنید؛ صادق باشید.
چند نکته کاربردی
۱. نامه ای به همسر و هر کدام از بچه هایتان بنویسید – حتی به افراد فامیل خود – و به آنها بگویید که چقدر برای شما مهم هستند.
۲. یک یادداشت تشویق آمیز در کیف غذای فرزندتان یا روی بالش همسرتان بگذارید.
۳. وقتی فرزندتان کار درستی انجام می دهد، مچش را بگیرید. اگر برایتان مشکل است ایده ای را پیدا کنید، برای شروع می توان از این موارد اسم برد:
- لباس پوشیدن بدون کمک
- مهربان بودن با طبیعت و حیوانات
- گفتن یک لطیفه ی خنده دار
- اهمیت دادن به افراد تنها
- به یاد آوردن اسامی افراد
- یک دوست صادق بودن
- اشتباه خود را پذیرفتن
- کمک کردن در بعضی از کارها؛ بدون اینکه از آنها خواسته باشید.
۴. هدیه خریدن یکی از آداب خوب اسلامی است و به گفته پیامبر کینه ها را از بین می برد، پس آن را هر چند وقت یک بار امتحان کنید.
ارزشش را دارد تا این موارد را در مورد همسرتان نیز به کار ببرید، شک نکنید زندگی بهتری در انتظار خواهید داشت.
بخشی از مطالب گفته شده، برداشتی آزاد از کتاب خانواده شصت دقیقه ای اثر راب پارسونز می باشد. شما هم اگر در انی زمینه تجربه ای دارید و مواردی در رد و تأیید این بحث به نظرتان می رسد در این بخش نظر بگذارید تا دیگران نیز با دیدگاه شما آشنا شوند.
دیدگاه خود را ارسال نمایید