[su_box title=”شما با خواندن این مقاله، با این موارد آشنا میشوید و توقع میرود بتوانید به آنها پاسخ دهید:” style=”glass” box_color=”#280f82″ title_color=”#dcdbe8″ radius=”5″]1. آیا تمام بازیها باید با اهداف آموزشی همراه باشند؟
۲. در بازی با بچهجونها بازیگر باشیم یا کارگردان؟
۳. آیا خاکبازی برای بچهجونها ضرر دارد؟
۴. بچههایی که زیاد بازی میکنند یا زیاد میل به بازی دارند؛ در آینده به مشکل برنمیخورند؟
۵. برای گرفتن اسباببازی کوچولوی همسایه از بچهمان چه ملاحظهای باید داشته باشیم؟![/su_box]
ما وقتی با مامان و بچهجونش سر سفره میشینیم، دیگه عادت کردیم که بعد از خوردن غذا – حالا هر چی که میخواد باشه! – به احتمال زیاد باید سفره رو بشوریم! حتی با احتمال زیادتر باید تمام لباسهای بچهجون رو هم عوض کنیم. تبعاً اینکه روزانه حداقل دو تا سه بار اینکار باید انجام بشه برای خیلی از والدین سخت هست اما اگر بدونند که ماست ریختن روی لباس و سفره و ….، قاطی کردن برنج و سالاد و ماست و …. داره به بچهجون و رشد اون کمک میکنه، پذیرشش براتون راحتتر میشه!
به قول استاد سلطانی اساساً نظافت دشمن رشد بچه است و تا زمانی که سلامتی اون در معرض خطر نیست، بچهجون باید آزاد باشه و به اسم کثیفی و کثافتکاری جلوی اون نباید گرفته بشه. حالا در این مقاله قصد داریم با اشاره به چند روایت، نکات خاصی در مورد بازی با کودکان استخراج کنیم که فکر میکنیم دیدن و خواندنش برای بسیاری از ما والدین مفید باشه!
چند نکته در مورد بازی با کودکان با استفاده از روایات
[su_highlight background=”#070b76″ color=”#f0f0f2″]1. بازی و لذّت[/su_highlight]
در روایتی امام صادق (ع) میفرمایند: دست کم بچه را ۷ سال رها کن تا میتواند از دنیای بازی لذتش را ببرد.[۱]
بازی باید برای بچهها همراه با لذت باشد و اگر هیچ هدف دیگری به غیر از لذت در آن نباشد، باز هم بسیار ارزشمند است. برخی از والدین خیال میکنند که حتماً باید بازی همراه با اهداف متعدد آموزشی باشد، در حالی که نفس لذت و شادابی و شعف برای کودک، یک هدف است. این نکته بسیار ظریف است و باید همیشه در نظر داشته باشیم که این بازی برای کودک؛ شادی میآورد ولو آنکه بازی مورد نظر ما، برای او مفیدتر باشد.
بسیاری از اوقات اتفاق میافتد که ما تشخیص میدهیم، سُر خوردن از آن یکی سرسره برای کودک باید جذابتر باشد، اما کودک ترجیح میدهد از این یکی که هم رنگ و رو رفتهتر است و هم کوچکتر سُر بخورد. در اینجا واضح است که باید به انتخاب کودک احترام گذاشت و فضا را برای شاد بودن او مهیا کرد. شاید خط قرمز جلوگیری از کودک برای بازی، جایی باشد که یقین دارید برای او خطر دارد و سایر موارد منعی برای انتخاب او وجود ندارد، چون کودک اینگونه شادتر است.
[su_highlight background=”#070b76″ color=”#f0f0f2″]2. والدینِ بازیگر یا کارگردان؟[/su_highlight]
اگر خاطرتان باشد در چند مقاله پیش (مقاله چیستی بازی) به روایتی اشاره کردم که آن را مجدداً اینجا ذکر میکنم؛
امام صادق (ع) در بازی بچهها شرکت میکرد و اگر در جایی با بیصداقتی آنان روبرو میشد، از آنان قهر و بازی را ترک میکرد اما بلافاصله با خواهش بقیه به بازی برمیگشت. همچنین ایشان هنگام شرکت در بازی بچهها سعی میکردند، خود آنان بازی را شروع کنند و همچنین میکوشیدند در بازی با کودکان رهبر نباشند، چون اگر ایشان رهبر میبودند، حس و ظرفیت رهبری در گروه را، در بچهها از بین می بردند.[۲] از این رو است که در ادبیات آموزشی و پرورشی زبان فارسی آمده است:
چون که با کودک سر و کارت فتاد پس زبان کودکی باید گشاد
بارها در بازی با بچهها مشاهده کردهاید و کردهایم؛ یک بزرگتر که البته قصد بازی با آنها را دارد خیلی سریع عنان جمع را به دست میگیرد و بچهها به دنبال او مشغول بازی میشوند. به طور قطع اولویت دارد که خود بچهها در جمعهایشان ریاست و رهبری جمع را به عهده داشته باشند تا این رفتار در بزرگسالی برای آنها تقویت شود البته اگر در جایی کودکان از شما چنین چیزی خواستند، خواستهشان را انجام دهید اما سعی کنید، جریان را به سمت رهبری آنها و اطاعت شما سوق بدهید. پس مسلم است که کارگردانی را باید بچهها سپرد!
[su_highlight background=”#070b76″ color=”#f0f0f2″]3. اشک بچه را در نیاورید![/su_highlight]
در روایتی آمده است که گروهی خدمت امام حسن عسگری علیهالسلام میرسند. روی زانوی حضرت، بچهای نشسته بود. هنگامی که حضرت خواستند پاسخ پرسشها را بنویسند، کودک قلم را از دست امام کشید. آنگاه امام، برای اینکه بچه را ناراحت نکرده باشد، یک توپ قشنگی را در دستشان گرفتند و سپس جلوی کودک آن را رها کردند. کودک وقتی آن توپ قشنگ را دید، قلم را رها کرد و به دنبال توپ رفت. در این هنگام حضرت مشغول نوشتن شدند.[۳]
طبیعی است که انجام اینکار همیشه ممکن نیست و البته در بسیاری از اوقات نیز انجام آن سخت و زمانبر است، اما این نکته بسیار مهم است که بدانیم کودکان در هفت سال اول زندگی خود سلطان هستند و تا جایی که ممکن است نباید دل سلطان را آزرد و او را مجبور به کاری کرد!
از این گذشته، حوصله والدین هم این روزها بسیار کم شده است و برایشان سخت از وقتی کودکشان وسایل کودک دیگری را برداشته یا میل به لباس پوشیدن برای مهمانی رفتن ندارد یا غذا نمیخورد یا …. فکر کنند و برای اینکه کودک کار درست را انجام دهد، بازیای طراحی کنند یا روشی برای انجام خواستهشان پیدا کنند که در آن؛ کودک با خشونت مواجه نشود. تقریباً در اکثر موارد باید سعی کرد کودک با مسالمت و به میل خود؛ فعل مورد نظر را انجام دهد مگر جایی که کودک در حال آسیب رساندن به خود یا شخص دیگری باشد.
در این مورد شاید همه این روایت را شنیده باشند که پیامبر در نمازی، سجده را بسیار طولانی کرد. بعد از نماز مردم علت این طولانی شدن را پرسیدند. حضرت فرمود: فرزندم حسن بر گردن من بود، نخواستم عجله کنم تا نیاز فرزندم برآورده شود یا این که خودش پایین بیاید.[۴]
[su_highlight background=”#070b76″ color=”#f0f0f2″]4. بچه های باادب به بزرگترها احترام میگذراند!![/su_highlight]
روزی پیامبر به مسجد میرفتند. سر راه گروهی از کودکان مشغول بازی بودند. کودکان از حضرت خواستند تا برای مدتی همبازی ایشان شوند و این در هنگامی بود که پیامبر میبایست در مسجد حضور داشته باشند تا نماز را بجای آورند. یاران که در مسجد منتظر پیامبر بودند، بلال را به دنبال حضرت فرستادند. هنگامی که بلال حضرت را دید، شگفتزده دریافت که حضرت خم شدهاند و بچهها را سواری میدهند. بلال با دیدن این صحنه برآشفت و بچهها را هل داد؛ به گونهای که چند تا از بچه ها زمین خوردند. حضرت وقتی چنین صحنهای را مشاهده کردند، فرمودند: بلال! چرا بچهها را هل دادی؟ بلال پاسخ داد: ای رسول خدا! چون وقت فضیلت نماز تنگ است و مردم هم در مسجد انتظار شما را میکشند. حضرت فرمود: آیا تنگ شدن هنگام فضیلت نماز، بهتر و مهمتر از دلتنگ شدن این کودکان است؟ من هم اکنون به مسجد نمیآیم. تو به خانه من برو و یک چیزی پیدا کن و برای این بچهها بیاور تا من راضیشان کنم. بلال در خانه پیامبر جز هشت گردو چیزی پیدا نکرد. آنها را خدمت حضرت آورد. ایشان گردوها را گرفتند و بچهها را جمع کردند و فرمودند: عزیزان من، شما شتر خودتان را به این گردوها میفروشید؟ کودکان خوشحال شده و رضایت دادند که پیامبر به مسجد بروند و ایشان پس از اطمینان از خوشحالی و رضایت کودکان به سوی مسجد حرکت کردند. هنگامی که به مسجد رسیدند، یاران همگی منتظر شنیدن علت دیر آمدن حضرت بودند. ایشان بیدرنگ و با خوشرویی به یاران خویش فرمودند: خدا برادرم یوسف را رحمت کند، وی را به چند درهم ناچیز فروختند و من را هم، کودکان به هشت گردو داد و ستد کردند.[۵]
شاید این روایت را تا به حال زیاد شنیده باشید، اما از این زاویه به آن نگاه کرده باشید که نیازردن کودکان برای بازی، اولویت بر نماز اول وقت پیامبر، اول شخص عالم اسلام دارد. پیامبر به کودکان احترام گذاشت و به خواستهشان پاسخ داد تا شاد و بانشاط بمانند. از طرفی دیگر، در مقابل کودکان به شأن و منزلت اجتماعی خود توجهی نکرد و همسن و سال آنها شد تا راحت با ایشان بازی کنند.
ضمن اینکه در این روایت نیز مشخص است، برای بازداشتن کودکان از کاری، رضایت خاطر آنها شرط است و چقدر مهم است که کودک تجربهی زشتی از دین و دینمداری نداشته باشد. به عکس شاید دیده باشید که چقدر در مساجد و اماکن مذهبی کودکان را دعوا کردهاند تا ساکت باشند و بقیه به عبادتشان برسند!! مسلم است که اگر سکوت و همراهی کودکان را هم میخواهیم باید به روشی اینکار انجام شود که کودک آزرده نشود.
[su_highlight background=”#070b76″ color=”#f0f0f2″]5. نیاز کودک به بازی در طبیعت[/su_highlight]
هیچ وقت تلاش نکنیم که کودکان را از بازیهای طبیعی یا بازی در طبیعت باز داریم. پدر و مادرها دوست دارند که بچهها همه جا، حتی در زمان بازیها خیلی مرتب و تمیز باشند؛ درحالیکه شیرینی و نظم بازی، در بینظمی است.
یکی از یاران نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله به نام سهل بن سعد میگوید: رسول خدا بر گروهی از کودکان گذشتند که خاک بازی می کردند. یاران پیامبر که با حضرت بودند، دیدند که لباس و دستهای کودکان کثیف شده است. گفتند: بچهها بروید خانههایتان تا تمیزتان بکنند. پیامبر فرمود: بچهها را رها کنید. بهار و گلستان زندگی آنان خاک است.[۶]
چقدر پدر و مادرهایی زیادی هستند که برای جلوگیری از مثلاً کثیف شدن بچهجونها جلوی بازی آنها را گرفتهاند! خاکبازی، گلبازی، آببازی، بازی با گوسفندان و حتی بازی با کرمها به مراتب برای کودک شیرینتر از بازی با اسباببازیهاست و در عین حال تجربیات بسیار زیادی را به کودک منتقل میکند که حداقل مزیت اینکار تشکیل بهتر و بیشتر اتصالات سیناپسی مغز و رشد بسیار بهتر ذهنی کودکان را به همراه دارد.
به طور طبیعی انسان میل بسیار زیادی به طبیعت دارد و هیمن موضوع باعث شده در دنیا شاخهای درمانی به نام طبیعتدرمانی نیز به وجود بیاید. حال شما خودتان را جای کودک بگذارید به دوران کودکی بروید. میل وصفناپذیر کودکان به سنگ و خاک و چوب و برگ و … از فطرت انسانی آنها ناشی میشود، پس چه بهتر که کودک کثیف بشود، اما در طبیعت لذت بازی را ببرد. خرجش یک حمام و تعویض لباسهای کودک بعد از بازی است!
[su_highlight background=”#070b76″ color=”#f0f0f2″]6. بچهجون عجول میخواهید یا صبور؟[/su_highlight]
در یکی از کلاسهایی که با والدین داشتم، یک از مادرها در آخر کلاس با نگرانی پیش من آمد و گفت: “دختر من خیلی بازی میکنه! این اشکال نداره؟!”
من آن موقع این روایت زیر را ندیده بودم وگرنه با توجه به بافت مذهبی کلاس، حتماً آن را برایش میگفتم. اما به هر حال در آن زمان گفتم هیچ اشکال ندارد و هر چه بیشتر بازی کند بهتر هم هست. اما روایت اینچنین است:
از امام کاظم علیهالسلام نقل شده است: کسانی در بزرگسالی عجول، شتابزده و بیظرفیت هستند که در کودکی به اندازه کافی بازی نکردهاند.[۷]
فکر میکنم واضح باشد و االبته جالب که امروز روانشناسی نیز همین را میگوید. پس اگر کودکی شاداب، صبور و با ظرفیت بالا در برابر مشکلات میخواهید؛ بازی، بازی و بازی را برای کودکان فراموش نکنید. در مورد بازی کردن نیز سخت نگیرید که حتماً اسباببازیهای آنچنانی یا محیطهای خاص برای کودکان تهیه کنید. زندگی روزانه کودک همهاش بازی است، تنها کافی است آن را برایش لذتبخش کنید.
در مورد بازی در مقالات بعدی به صورت ملموستر و کاربردیتر خواهم نوشت.
[su_highlight background=”#070b76″ color=”#f0f0f2″]7. مثل پدربزرگها با بچه صحبت نکنید![/su_highlight]
شاید که حتماً دیدهاید که بسیاری از افراد برایشان سخت است و یا در شأن خود نمیبینند که هنگام همکلام شدن با کودک، لحن مناسب با او داشته باشند!
مثلاً گفتگویشان با بچهجون ۵ ساله اینگونه آغاز میشود: “سلام، حال شما خوبه؟ به مامان و بابا احترام میگذاری؟”
یا هنگام برخورد با کودک ۹ ساله شروع صحبتشون اینطور است: “شما چند سالتونه؟ چقدر در روز برای مطالعه وقت میگذارید؟”
قطعاً صحبت این نیست که افراد خود را تغییر دهند، اما همکلامی با کودک آدابی دارد که مهمترین آن کودکی کردن است! در روایتی از پیامبر نقل است که “کسی که در نزد او کودکی وجود دارد باید ]در برخوردهای تربیتی، خویش را تا سر حدّ آن کودک تنزل دهد و[ با وی کودکانه رفتار کند.”[۸]
همین روایت به نحو دیگری از امیرالمونین نقل شده است که “هر که بچهای دارد، بچگی کند (با او کودکانه رفتار کند.)”
در یکی از کلاسهای استاد سلطانی، خاطرهای نقل کردند که با نوهی خودشان در حالی که بیش از ۶۰ سال سن داشتند، در چمن پر از آب کفشها را درآوردند و بالا و پایین میپریدند و مردم با تعجب یا شاید هم نکوهش نگاهشان میکردند! این نوع نگاه به مسئله و کودکی کردن با کودک را بگذارید کنار رفتاری که بسیاری از بزرگترها با کودکان میکنند.
نازک کردن صدا هنگام صحبت با کودکان، به اندازه عقلشان با آنها سخن گفتن، برای رأی و نظر آنها احترام قائل شدن، بازی کودکانه با آنها کردن و …. همه از مصادیق کودکی کردن است که بسیار بهتر است برای آموزش دیدن این موراد عنان بازی و معاشرت با کودک را به وی بسپرید و همراه او شوید تا اینکه کودک را با خود همراه کنید.
قطعاً روایات مربوط به کودکی و بازی منحصر به اینها نیست، اما شاید مجال اشاره به همهی آنها در یک مقاله نباشد. اما شما هم اگر روایاتی میشناسید که میتوان از دل آنها، نکات خوبی در مورد بازی با کودک استخراج کرد، به ما معرفی کنید.
[su_divider text=”منابع”]
[۱]. (حر عاملی، ۱۳۶۷: ج ۱۵، ص ۱۹۴)
[۲]. مقاله بازی کودکان، پایگاه اطلاعرسانی حوزه
[۳]. (الإربلی، ۱۴۰۵ق: ج ۲، ص ۳۲۳، حدیث ۳)
[۴]. (مجلسی، ۱۴۰۳: ج ۴۲، ص ۲۹۴)
[۵]. (عوفی، بی تا: جزء اول از قسم دوم، باب دوم، ص ۳۰)
[۶]. (الهیثمی، ۱۴۰۸ق: ج ۸ ، ص ۱۵۹)
[۷]. (مجلسی، ۱۴۰۳: ج ۶۰، ص ۳۶۲)
[۸]. غررالحکم، چاپ دانشگاه، ج۳، ص ۳۱۶
دیدگاه خود را ارسال نمایید