اگر شما هم جزو دسته افرادی هستید که از خواندن مولانا، حافظ، فردوسی، خیام، بیهقی و کلی افراد دیگر خاطرات خوشی از دوران مدرسه با خود به یادگار آورده اید و از قضا خیلی دوست دارید که فرزندان شما سریعتر از خود شما با این آثار آشنا شوند ولی نمی دانید چگونه این کار را انجام دهید که بازخورد منفی نداشته باشد، معرفی کتاب “قصه های خوب برای بچه های خوب” نوشته “مهدی آذریزدی” را دنبال کنید.
شاید یادتان باشد که چقدر نثرها و نظم های زیبایی در کتاب ادبیاتمان بود، متونی که البته شاید برای همان سنمان نیز کمی ثقیل بودند، اما حالا دوست داریم بار دیگر یا خودمان آن ها را بخوانیم و یا کودکانمان به راحتی با آن ها ارتباط برقرار کنند. یکی از آن متن ها را با هم بخوانیم:
«چنین گوید جمعکننده ی این کتاب پندها الامیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر مولی امیرالمؤمنین، با فرزند خویش گیلانشاه. بدان ای پسر که من پیر شدم و ضعیفی و بینیرویی و بیتوشی بر من چیره شد و منشور عزل زندگانی از موی خویش بر روی خویش، کتابتی همیبینم که این کتابت را دست چارهجویان ستردن نتواند. پس ای پسر، چون من نام خویش را در دایرۀ گذشتگان یافتم، روی چنان دیدم که پیش از آن که نامه ی عزل من رسد، نامهای دیگر در نکوهش روزگار و سازش کار و بیشبهرگی جستن از نیکنامی یاد کنم و تو را از آن بهره کنم بر موج مهر خویش، تا پیش از آن که دست زمانه تو را نرم کند، تو خود به چشم عقل و سخن من نگری، فزونی یابی و نیکنامی در دو جهان.»
این شروعِ جذاب، از آن یکی از مهم ترین و معتبرترین کتب فارسی در حوزه ی ادبیات کودک و نوجوان یعنی “قابوسنامه” است که مجموعه ای از داستان ها و لطیفه ها و حکایت هایی است که کسی به اسم عنصرالمعالی برای پسرش گیلانشاه نوشته. داستان های کتاب هم از حق نگذریم شیرین و خوب و درجه اول هستند و چیزی از اکثر آثار معروف ادبیات کودک جهان کم ندارند؛ اما آیا می توان یکی متن با این غنای محتوایی را به کودکان خوراند؟! متن کتاب با زبانی قدیمی و سنگین نوشته شده، آیا کودک امروزی و حتی بزرگترها با این کتاب ارتباط برقرار می کنند؟
اوضاع عوض شده است!
وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در ایران با وجود ناشران بسیار تا همین اواخر به همین ترتیب بود که یکسری متون عالی قدیمی در دست داشتیم ولی قابل توصیه برای مطالعه نبودند. تنها زمانی که بچه ها با این متون روبرو می شدند که در مدرسه به آن ها برمی خوردند و از قضا هیچ بچه ای هم برای مطالعه سراغ کتاب های درسی اش نمی رفت و نمی رود! پس چاره کار چه بود؟
نگاهی به دهه چهل در ادبیات فارسی، جایی که دهه ی تحول نامیده می شود، مشکل را حل می کند. تحولی که دامن ادبیات کودک را هم گرفت. در دههی ۴۰ با چند اتفاق مثل تأسیس برخی نهادهای مربوط به امور فکری و هنری کودکان در ایران، یکباره رویکرد و توجهی به سمت ادبیات کودک پیدا شد. بخشی از این توجه به خاطر همین نهادهای تازهتاسیس بود، بخشی نیز به خاطر چند دهه آشنایی با ادبیات مدرن غربی و بخشی هم به خاطر جو سیاسی حاکم بر جامعه که باعث میشد تا مبارزان علیه رژیم پهلوی حرفشان را نتوانند صاف و ساده بزنند؛ و برای انتقال حرف به روشهای جایگزین فکر کنند. یعنی آن موج ادبیات کودکی که توی این دهه شکل گرفت، چند نوع داشت: یا کارهایی که هنوز تقلید از ادبیات اروپا بود، یا آثاری که سیاسی بودند و معنای رمزی توی دل آنها مهمتر از خود داستان بود و یا آثار سفارشی نهادهای مختلف.
اما معرفی کتاب “قصه های خوب برای بچه های خوب”!
در همین اثنا کارهای مهدی آذریزدی با یک فرق اساسی نسبت به آثار یاد شده به بازار آمد. آذریزدی هیچ چیز از خود ننوشت، هر چه نوشت بازنویسی ادبیات کهن ایران زمین بود. مجموعه ای که او با عنوان “قصه های خوب برای بچه های خوب” آماده کرد، بازنویسی قصه هایی کارآمد و بومی بود که اول هر قصه ای جمله آشنای “روزی بود و روزگاری بود” به چشم می خورد. هر قصه ای از شبکه تو در توی قصه گویی کتاب های قدیم رها شد و برایش نقطه شروع و پایان و اوج و فرود پدید آمد و علاوه بر این ها هر قصه از نثر قدیمی خود آزاد و به نثرهایی متعلق به زمان حاضر تبدیل شد.
مجموعه هشت جلدی تهیه شده توسط آذریزدی هر کدام به بازسازی یکی از کتب کهن این سرزمین می پردازد که توسط انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده و به ترتیب زیرند:
جلد اول مربوط به “کلیله و دمنه” و داستان های شیرین آن، جلد دوم قصه های “مرزبان نامه”، جلد سوم قصه های “سندبادنامه” و “قابوس نامه”. جلد چهارم قصه های “مثنوی معنوی”، جلد پنجم “قصه های قرآن”، جلد ششم قصه های “شیخ عطار” که منظور قصه هایی است که از مثنوی های عطار برون آمده اند، جلد هفتم قصه های “گلستان و ملستان” که این کتاب ها به تقلید از گلستان و بوستان سعدی نوشته شده اند و نهایتاً جلد هشتم قصه های چهارده معصوم (ع) بوده از منابع مختلفی جمع آوری شده است.
جالب است بدانید که آذریزدی ایدهی نوشتن «قصههای خوب برای بچههای خوب» را از شغلش که نمونهخوانی در یک بنگاه انتشاراتی بوده، به دست آورد. یک بار که «کلیله و دمنه» را در چاپخانه نمونهخوانی میکرد، به نظرش رسیده بود ای کاش یکی پیدا میشد که قصههای این کتاب را به زبان سادهی امروزی بازنویسی کند، این زمان سال ۱۳۳۵ بود و بعد از آن پنج سال طول کشید تا خودش این کار را انجام داد. مدام نوشت و خواند و خط زد و دوباره نوشت. سال ۱۳۴۰ نسخهی آماده شدهی کتاب را با خودش به اتاق رییس برد. مدیر هم بلافاصله سفارش ۹ جلد دیگر را داد. آذریزدی، تا آخر عمر فرصت نکرد بیشتر از ۸ جلد از این کتاب را بنویسد. خودش علت را اینطور گفته: «مادرم به من میگفت اینهمه که شب و روز میخوانی و مینویسی پولهایش کو؟ مادرم تقریبا درست میگفت. اگر از اول به همان کار رعیتی چسبیده بودم، خیلی بهتر زندگی میکردم. ولی حالا وضع زندگی من با کودکیام هیچ فرقی نکرده. شما میگویید فقیر. ولی در یزد، فقیر حرف خوبی نیست و یکجور متلک است. من چه آن روز و چه امروز، ندار هستم. اشکالی هم ندارد. ولی وقتی نمیتوانم کتاب بخرم یا مجبور میشوم کتابهایی را که دوستشان دارم، بفروشم، خیلی ناراحت میشوم.»
مهدی آذریزدی، این مرد ساده ی بسیارخوان، خودش طوری عمر را با غم به پایان برد، اما کاری کرد که بچههای ما کتابهای خودمان را بخوانند و غصهای نداشته باشند. کتابهایی که او نوشت، با بیشتر از ۴۳ چاپ در صدر پرفروشهای کتاب در سال های گذشته بوده اند.
این ها بخشی از صحبت های مقام معظم رهبری در معرفی کتاب “قصه های خوب برای بچه های خوب” بود.
دیدگاه خود را ارسال نمایید