وقتی با خانواده هایی صحبت می کینم که دچار بحران شده اند، همیشه مسئله “ارتباط” به عنوان یکی از مشکلات اساسی مطرح است. والدین درباره فرزندانشان می گویند: «ما نمی توانیم هیچ ارتباطی با آنها برقرار کنیم.» زن و شوهر می گویند: «ما دیگر با هم حرف نمی زنیم.» اما آیا چاره کار در پاک کردن صورت مسئله است؟!
در همه ی خانواده ها زمان هایی پیش می آید که برقراری ارتباط بسیار سخت می شود. وقتی بچه ها به سن نوجوانی می رسند، عدم ارتباط صحیح یکی از مشکلات همیشگی خانواده هاست. در واقع بچه ها به مرحله ای وارد شده اند که اگر به جای پاسخ کلامی، زیر لب و غرولندکنان هم جوابتان را بدهند، شانس آورده اید!! من دقیقاً خودم به خاطر دارم در حدود ۱۶، ۱۷ سالگی شاید برای خیلی ها غیرقابل تحمل شده بودم. نکته قابل توجه این است که بدانید این مشکل با نوجوانان، طبیعی و گذراست، اما در برخی از رابطه ها، مکالمه نداشتن می تواند مشکلات بسیار زیادی را در حال و آینده ایجاد کند.
مشکل عدم ارتباط در بسیاری از خانواده ها به جایی می رسد که برخی اسم آن را «جدایی خزنده» گذاشته اند. شاید برایتان عجیب باشد اما افرادی را می شناسم که آخرین باری که با خانواده شان و به خصوص همسرشان مکالمه عمیق و واقعی داشته اند را به یاد نمی آورند. اما جالب تر این است که برای حل همین مشکل هم غالباً به بیراهه می رویم.
راه حل یک «جدایی خزنده» و کشف دوباره ی ارتباط با همسر و فرزندمان، در یک تعطیلات پرخرج یا هر چیزی که به آن «زمان پرمحتوا» می گوییم نیست، بلکه راه حل را باید در «زمان های عادی» جست که در آن کارهای روزمره را با هم انجام می دهیم، به خصوص گفتگو کردن. همیشه جذاب ترین نوع زندگی برای زوج هایی است که برای خودشان وقت می گذارند. یعنی سوای از رسیدگی به سایر کارها و وقت گذاشتن برای فرزندان، زمان هایی را برای گفتگو قرار می دهند و البته در آن زمان سعی می کنند هر مزاحمی – مثل موبایل – را از خودشان دور کنند. در خانواده های سنتی تر مرسوم بود که مادر همه توان خود را وقف فرزندش می کرد و البته پدر نیز تمام توانش را در تأمین مخارج خانواده و ساختن لحظه هایی خوش در زندگی خرج می کرد، اما ارتباط میان پدر و مادر معمولاً عمق پیدا نمی کرد و حلقه ی وصل آن ها همان فرزندها بودند. در خانواده های امروزی نیز مشکل به نحو دیگری بروز پیدا کرده و بی تردید وسایل الکترونیک نیز در جدایی بیشتر زن و شوهر از هم نقش مهمی ایفا کرده اند. علّت هم مشخص است، این وسایل آمده اند، بدون اینکه فرهنگ استفاده از آن ها آمده باشد!
اما آیا فقط ارتباط برقرار کردن با همسرمان است که مهم می باشد؟ بی تردید پاسخ منفی است، چرا که ارتباط با همه اعضا خانواده مهم می باشد. یادتان باشد همیشه برای ارتباط برقرار کردن نباید دنبال راه های پیچیده بگرددید، بلکه این کار می تواند یک گپ زدن معمولی حین انجام کارهای دیگربا اطرافیان باشد. مثلاً وقتی دارید آشپزخانه را با هم می شویید، به کودکتان تکلیف می گویید و یا برای پرندگان غذا می ریزید، این گفتگوهای روزانه را اصلاً دست کم نگیرید. تحقیقات نشان داده اند که دخالت والدین تأثیر بسیار خوبی روی عملکرد بچه ها در مدرسه دارند، البته یادتان باشد، با دخالت بیش از حد در هر چیزی آن را به ابزاری علیه خودتان تبدیل نکنید!
یکی از مهم ترین جاهایی که شما می توانید روی عملکرد کودکتان تأثیر بگذارید، میزان وقتی است که شما روزانه برای گفتگو درباره ی اتفاق ها و فعالیت های روزانه اختصاص می دهید. اگر این مکالمات انجام نشوند – که اغلب به دلیل عدم فهمیدن اهمیت این کار توسط والدین می باشد – نه تنها به کم دانشی و کم تجربگی بچه ها بلکه به کمبود اعتماد به نفس آنها منجر می شود. این مکالمات باید با تک تک بچه ها صورت گیرد و آن وقت می توانید تأثیر ناب آن را در رابطه تان احساس کنید.
معمولاً وقت گذاشتن و گفتگو، به خصوص وقت گذاشتن و گوش کردن کار آسانی نیست، اما یک سرمایه گذاری عالی برای آینده محسوب می شود. وقتی بچه هایتان شش یا هفت ساله اند و در شستن اتومبیل کمکتان می کنند – اغلب نیز کار را خراب تر می کنند – و ما به حرف های آن ها گوش می دهیم، این احتمال به مراتب قوی تر می شود که در پانزده، شانزده و هفده سالگی شان آن ها به حرف های شما گوش دهند.
سر میز شام
یکی از عادت های خوب خانواده های موفق، این است که همگی با هم شام می خورند. غذا خوردن خانوادگی مهم است حتی اگر یک بار در طول هفته اتفاق بیافتد و چه بهتر که این عادت خوب زمانی باشد که در آرامش کامل، به دور از تلویزیون و موبایل هایتان باشید. هر قدر این کار را برای بچه هایتان لذت بخش تر کنید تا ارتباط شما در سایر لحظات نیز تقویت شوند. شاید این حرف قدیمی ترها درست باشد که بیشتر وقت ها راه ورود به قلب، ذهن و روح از شکم افراد می گذرد.
چند نکته کاربردی در ارتباطات خانوادگی
۱. زمانی که بچه های شما کوچک هستند و می خواهند مطلبی که برایشان خیلی مهم است را با شما در میان بگذارند، سرشان را میان دست های خود بگیرید و به چشمانشان نگاه کنید. سعی کنید بفهمند که تمام توجه شما را زا آن خود کرده اند.
۲. نظر بچه ها را در مورد مسائل مختلف بپرسید؛ چه مسائل پیش پاافتاده و چه مسائل مهم. این بخشی از فرآیند رشد آنهاست. به یک بچه ی کوچک بگویید: «فکر می کنی سارا کدام یک از این کارت های تولد را می پسندد؟» به یک نوجوان بگویید: «من در این مورد کمی نگرانم … به نظر تو چه کار باید بکنم؟»
۳. می دانم؛ گوش کردن بسیار سخت است! سعی کنید دو دقیقه بدون اینکه حرف همسر و فرزندتان را قطع کنید، فقط گوش دهید. در کتابی خواندم که یک نوجوان می گفت: «این معرکه است! پدرم طی سال ها بدون آنکه حرفم را قطع کند، به آن ها گوش کرده است. اینکه به حرفتان گوش بدهند احساس فوق العاده ای است.»
۴. مطمئن شوید که واقعاً در حال گوش دادن هستید، نه شنیدن و این کار را حتی زمانی که می دانید شخص مقابلتان چه می خواهد بگوید انجام دهید. این خیلی خوب است که به بچه های کوچک زمان بیشتری بدهید تا آنچه که می خواهند را بگویند.
۵. کارهایتان را هر چه که باشد، قدم زدن، اره کردن، ظرف شستن یا تمیز کردن یک اتاق، وقتی انجام دهید که حین انجام آن شانس گفتگو را داشته باشید.
۶. هر وقت امکانش بود، یک غذای درست و حسابی «خانوادگی» با هم بخورید.
۷. ترتیبی بدهید که زمان هایی را با تک تک اعضای خانواده بگذرانید. اینکه اختصاصی بتوانید برای هر عضو از خانواده وقت بگذارید بسیار سرمایه گذاری خوبی است.
۸. تحت هر شرایطی یاد بگیرید برخورد با زنان را آموزش ببینید و به همسرتان توجه ویژه تری داشته باشید. زندگی به همین سادگی ها شیرین تر می شود.
بخش زیادی از مطالب برگرفته از کتاب «خانواده شصت دقیقه ای» اثر راب پارسونز بود، امیدوارم برایتان قابل استفاده بوده باشد. شما هم اگر در این باره تجربه و یا نقطه نظری دارید با سایرین در میان بگذارید.
دیدگاه خود را ارسال نمایید